سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان سینما

 

 

نیکول کیدمن از لحظه ای که برای اولین بار بر روی پرده نقره ای ظاهر شد مخاطبین و افرادی که عاشق دنیای فیلم بودند به بازیگری و هنر او علاقه مند شدند. از آن زمان به بعد او به طور پیوسته در فیلم های سینمایی مختلفی ظاهر شد و امروزه او را به عنوان یکی از هنرپیشه های توانمند هالیوود می شناسیم. در ادامه این مطلب قصد داریم تا 39 نکته از زندگی نیکول کیدمن را برای شما ارایه کنیم.


  1) بر خلاف تصور همگان او در کشور استرالیا به نیامده است!

هنگامی که به نیکول کیدمن فکر می کنیم؛ اولین چیزی که به ذهنمان می آی لهجه استرالیایی اوست! بنابراین ممکن نیست که شک کنید که او در جایی به جز استرالیا به دنیا آمده باشد! در صورتی که چنین نیست! حقیقت این است که او در هانولولوی هاوایی در کشور آمریکا به دنیا آمده است! داستان از این قرار است که پدر نیکول کیدمن در آن زمان در آمریکا مشغول به درس خواندن بود و در آن زمان پدر و مادر نیکول کیدمن در آمریکا بودند.بعد از مدت 4 سال (وقتی که نیکول کیدمن چهار ساله بود) پدر و مادر او دوباره به سیدنی برگشتند و نیکول کیدمن در این شهر بزرگ شد. جالب اینجاست که او در زمانی که نوزاد بود تا زمانی که چهار ساله بود اکثر ایالت های آمریکا را گشته بود!


2) او تحت تاثیر شخصیت منفی فیلم جادوگر شهر اوز به نام "جادوگر بدجنس غرب" تصمیم گرفت هنرپیشه شود!

هنگامی که نیکول کیدمن برای اولین بار فیلم "جادوگر شهر اوز" را زمانی که یک کودک بود دید، تحت تاثیر شخصیت دوروتتی و گلیندا (که شخصیت های خوب این فیلم بودند) قرار نگرفت! در عوض او تحت تاثیر منفی ترین شخصیت این فیلم یعنی "جادوگر بدجنس غرب" قرار گرفت و سعی می کرد تا شبیه به او باشد! در حقیقت همین موضوع بود که باعث شد تا او به سمت هنرپیشگی کشیده شود!


3) دوست صمیمی او "نائومی واتس" است

یکی از نکته های بسیار جالب نیکول کیدمن (که می توان گفت یکی از نکته های جالب زندگی نائومی واتس هم می باشد!) این است که این دو حتی زمانی که هنوز هنرپیشه نبوده اند با هم دوست بودند! آنها در دوران نوجوانی به مدرسه ای در شمال سیدنی می رفتند و در همان مدرسه با هم دوست شدند. شاگردان این مدرسه معمولا این دو نفر را در کنار هم می دیدند که اوقاتشان را با هم می گذرانند! این دو از همان زمان تا کنون دوستیشان را با هم ادامه داده اند!


4) اولین بار زمانی که 17 ساله بود پا به عرصه فیلم و سینما گذاشت

در زمانی که نیکول کیدمن تنها یک نوجوان 17 ساله بود شانس و بخت و اقبال برای تبدیل شدن به یک هنرپیشه به سراغش آمد. در آن زمان او یک شانس بزرگ پیدا کرد که به آرزویش برای ستاره شدن جامه عمل بپوشاند. از این رو او تصمیم گرفت تا از دبیرستان خارج شود و کار هنرپیشگی را دنبال کند. بنابراین در سن 17 سالگی تبدیل به یک هنرپیشه نوجوان شد که در برخی از سریال های تلویزیونی بازی می کرد و استعداد خودش برای هنرپیشگی را در همان زمان آشکار کرد.


5) زمانی که نوجوان بود مادرش به سرطان سینه مبتلا شد و این موضوع بر روی او اثرات منفی زیادی گذاشت!

در سال 1984 اتفاق بدی برای نیکول نوجوان افتاد که تاثیرات بسیار بدی بر روی او گذاشت. داستان این بود که مادر نیکول کیدمن مبتلا به بیماری سرطان سینه شده بود! نکته جالب اینجاست که پدر نیکول کیدمن که خودش یک "بیو-شیمیدان" بود؛ سال های زیادی را بر روی تحقیق کردن درباره این بیماری گذرانده بود! در این زمان نیکول کیدمن برای مدت کوتاهی از هنرپیشه شدن فاصله گرفت و سعی کرد تا از مادرش پرستاری کند. بعد از مدتی حال مادرش بهتر شد و توانست دوباره سلامتی خودش را باز یابد!


6) او از همان جوانی ریسک پذیر بود

نیکول کیدمن از زمانی که در سن نوجوانی وارد کار سینما و فیلم شد همیشه ریسک پذیری بالایی داشت و شجاعت روبرو شدن با شرایط جدید را داشت. او همیشه آماده بود تا نقش های جدید و متفاوتی را که به او داده می شد بپذیرد و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نمی کرد. تمام کارگردانان و تهیه کنندگانی که با او کار می کردند این خصوصیت او را تحسین می کردند!


7) او همیشه آماده بود تا نقش هایی که از نظر سنی از خودش بزرگتر بودند را بازی کند

از دیگر ویژگی های مثبت نیکول کیدمن این بود که حاضر می شد تا نقش هایی را بازی کند که از نظر سنی از خودش بزرگتر بودند. او همیشه می گفت: "ممکن است از نظر فیزیکی سن این نقش ها از من بزرگتر باشد ولی من از نظر روانی آمادگی بازی کردن این نقش ها را دارم! بنابراین می توانند با استفاده از گریم کاری کنند که من برای این نقش ها آماده شوم". او حتی به این دلیل که نقش های بزرگتر از خودش را بازی می کرد با بعضی از هنرپیشه هایی که از خودش خیلی بزرگتر بودند رابطه احساسی برقرار می کرد!


8) شوهر آینده اش "تام کروز باعث شد تا راه او به هالیوود باز شود

در سال های دهه 1980 نیکول کیدمن تبدیل به یک ستاره معروف در فیلم های استرالیایی شده بود که بسیار موفق بود. او در تعداد زیادی فیلم های استرالیایی بازی می کرد تا زمانی که هنگامی که از خودش یک بازی درخشان در یکی از فیلم های استرالیاییش از خودش ارایه داد؛ تام کروز هنرپیشه مطرح هالیوودی (که بعدها شوهر نیکول کیدمن شد!) از بازی او خوشش آمد و با خود گفت که می خواهند او را در فیلم بعدیش یعنی "روزهای آذرخش" در کنار خودش به عنوان همبازی داشته باشد و در نتیجه زندگی نیکول کیدمن از آن به بعد برای همیشه عوض شد!


9) هنگامی که برای بازی در اولین نقشش در یک فیلم هالیوودی آماده می شد، کارگردان و تهیه کننده این فیلم باور نداشتند که او بتواند موفق شود!

در حالی که نیکول کیدمن در حال آماده شدن برای بازی در اولین فیلم هالیوودیش بود (فیلمی که تام کروز او را برای ایفای نقش در آن انتخاب کرده بود) کارگردان این فیلم و همچنین تهیه کننده آن شک داشتند که او بتواند در ایفای نقش در این فیلم موفق شود.


10) عشق نیکول کیدمن و تام کروز در حقیقت "عشق در یک نگاه" بود

وقتی که آنها داشتند برای نقششان در فیلم "روزهای آذرخش" آماده می شدند، آنها به هم علاقه مند شدند ولی نیکول کیدمن بعدها بیان کرد که عشق این دو در حقیقت "عشق در یک نگاه" بوده است! او بیان کرد که اولین باری که تام را دیده بود احساس کرد که همان فردی است که می خواهد!


11) هنگامی که نیکول کیدمن و تام کروز همدیگر را ملاقات کردند؛ تام کروز متاهل بود!

وقتی که آنها برای اولین بار همدیگر را ملاقات کردند تام کروز همسری به نام "میمی راجرز" داست و البته مدت کوتاهی بعد از این ملاقات تام کروز و همسر اولش از هم جدا شدند و در نهایت نیکول کیدمن و تام کروز با هم ازدواج کردند. در آن زمان نیکول کیدمن تنها 22 سال سن داشت و چنین ازدواجی برایش مانند یک رویا بود!


12) تام کروز وقتی که با نیکول کیدمن ازدواج کرد به فرقه "ساینتولوژی" گرایش پیدا کرد

همسر اول تام کروز او را به سمت گرایش داشتن به "ساینتولوژی" تشویق کرده بود. او در یک سازمانی در این باره مشغول فعالیت بود و ظاهرا افراد این سازمان نیکول کیدمن را به عنوان عاملی مخرب برای خودشان قلمداد می کردند. و البته با اینکه این مشکل در ابتدا خیلی به نظر کم نمی آمد ولی در نهایت منجر به بوجود آمدن مشکلات بزرگی برای این دو شد.


13) نیکول کیدمن قد بلندی دارد!

نیکول کیدمن یک هنرپیشه قدبلند است. قد او 5 فوت و 10 اینچ است و جالب اینجاست که حتی از سن 13 سالگی هم 5 فوت و 9 اینچ بود! او بعدها در مصاحبه های تلویزیونی اقرار می کرد ک این قد بلندش باعث شده است که هیچ پسری نخواهد با او دوست شود! همچنین وقتی که همسر تام کروز بود، برای اینکه خیلی از او بلندتر به نظر نیاید هرگز کفش پاشنه بلند نمی پوشید تا حداقل قدشان نزدیک به هم باشد!


14) تام کروز و نیکول کیدمن هر دو فیلم های اکشنی بازی می کردند که صحنه هایی داشت که بازی کردنشان خطرناک بود!

یکی از وجه شباهت های این دو هنرپیشه در این بود که آنها هر دو در فیلم هایی بازی می کردند که دارای صحنه های اکشنی بود که بازی کردن در این صحنه های اکشن برای آنها خیلی خطرناک بود! تام کروز که در فیلم های ماموریت غیرممکن مجبور می شد تا در بعضی از صحنه ها کارهای خارق العاده انجام دهد و نیکول کیدمن هم مجبور می شد تا در بعضی از فیلم هایش کارهایی مانند پریدن از یک هواپیما و کارهایی مانند آن انجام دهد.


15) نیکول کیدمن بعد از ازدواج با تام کروز تصمیم گرفت مادر شود!

بعد از اینکه این دو هنرپیشه با موفقیت در فیلم "روزهای آذرخش" با هم بازی کردند؛ نیکول کیدمن به این نتیجه رسید که خیلی دوست دارد که یک خانواده داشته باشد! از این رو تصمیم گفت تا در سال 1992 فرزندی را به فرزندخواندگی قبول کند. آنها در همان سال یک فرزند دختر به نامی جین را به فرزندخواندگی قبول کردند.


16) بعد از مدتی یک فرزند دیگر به خانواده آنها اضافه شد

با وجود اینکه اکنون آنها یک خانواده سه نفری خوشحال به نظر می رسیدند؛ ولی نیکول کیدمن تصمیم گرفت تا این خانواده خودش را کامل تر کند. از این رو چند سال بعد در سال 1995 او تصمیم گرفت تا یک فرزند دیگر را به سرپرستی قبول کند. آنها در سال 1995 یک پسر به نام کانر آنتونی را به سرپرستی قبول کردند.


17) با اینکه تام کروز سوپراستاری موفق بود ولی نیکول کیدمن هیچ وقت نمی خواست از تام کروز کم بیاورد!

همزمان با اینکه کروز و کیدمن سخت مشغول ساختن زندگیشان بودند؛ کیدمن دوست داشت تا به کسب و کار هنرپیشگی خودش هم برسد و از نظر هنری رده خودش را بالاتر ببرد. از آن جایی که تام کروز یکی از بزرگترین ستاره های هالیوود بود، نیکول کیدمن هم دوست داشت تا به عنوان همسر وی از او کم نیاورد! بنابراین تمام تلاش خودش را کرد تا تبدیل به یک سوپراستار تمام و کمال شود!


18) او فکر می کرد که نقشش در فیلم "مردن برای..." دقیقا مانند زندگی خودش است!

در سال 1995 به نیکول کیدمن نقشی پیشنهاد شد که بعدها گفت که این نقش بسیار شبیه به زندگی واقعی خودش در دنیای واقعی است. او گفت که این کاراکتر در حقیقت دقیقا برابر با همان "هنرپیشه ای است که به تازگی با تام کروز ازدواج کرده است!" او حتی از زمانی که رمان اصلی که بعدها فیلم را از روی آن ساختند خواند؛ بیان کرد که از همان زمان می دانسته است که انگار این شخصیت را برای او نوشته اند!


19) او برای اینکه نقشش در فیلم "مردن برای..." را بدست بیاورد؛ تلاش زیادی کرد!

هنگامی که نیکول کیدمن فیلمنامه فیلم "مردن برای..." را خواند به این نتیجه رسید که این فیلم دقیقا همان فیلمی است که می توند برای او جوایز متعددی را به همراه بیاورد. بنابراین تمام تلاشش را کرد که او را برای نقش مورد نظرش در این فیلم قبول کنند. او حتی برای اینکه با کارگردان این فیلم صحبت کند شماره تلفن خانه این کارگردان را بدست آورد و 40 دقیقه با کارگردان این فیلم صحبت کرد تا در نهایت کارگردان را متقاعد کرد که نقش مورد نظر در این فیلم را به او بدهد!


20) فیلم "مردن برای...." برای نیکول کیدمن جایزه گلدن گلوب به ارمغان آورد

همان طور که نیکول کیدمن انتظار داشت وقتی که این فیلم اکران شد، برای او جایزه های متعددی به ارمغان آورد. این فیلم باعث شد تا او نامزد دریافت جایزه BAFTA و همچنین نامزه دریافت جایزه گلدن گلوب و همچنین نامزد دریافت جایزه اسکار شود. در نهایت هم نیکول کیدمن توانست برای این فیلم جایزه گلدن گلوب برای بهترین بازیگر نقش اول زن را نصیب خودش بکند.


 

  21) آلفرد هیچکاک با هنرپیشه های فیلم هایش روابط خوبی برقرار نمی کرد!

یکی از مهم ترین ویژگی هایی که آلفرد هیچکاک را با این ویژگی ها می شناسیم این است که او معمولا با هنرپیشه هایی که در فیلم هایش بازی می کنند روابط خوبی برقرار نمی کرد. حتی گفته می شود که او آنها را در سر صحنه فیلم برداری با القاب ناشایستی صدا می کرد. او همیشه فکر می کرد که هنرپیشه ها در حقیقت ابزارهایی هستند که کارگردان مانند عروسک از آنها استفاده می کند تا فیلم خوبی با آنها بسازد. او فکر می کرد که آنها ابزارهایی هستند که نویسندگان و کارگردانان می توانند از آنها هر طور که بخواهند استفاده کنند. از این رو او هرگز هنرپیشه هایی که برای خودشان یک مدل مخصوص برای بازیگری داشتند را نمی پذیرفت و آنها را متهم می کرد که کارشان را آن طور که از آنها خواسته شده انجام نمی دهند.


22) فیلم "سایه یک شک" فیلم مورد علاقه آلفرد هیچکاک بود

وقتی که در مصاحبه ای از او سوال شد که فیلم مورد علاقه اش چیست؛ او پاسخ داد: فیلم سایه یک شک!


23) او کلاس های کارگردانی زیادی برگزار می کرد

یکی دیگر از ویژگی های مهم آلفرد هیچکاک این است که او کلاس های بازیگری زیادی برگزار می کرد. در حقیقت از او خواسته می شد که در این کلاس ها به عنوان استاد شرکت کند و او نیز با کمال میل می پذیرفت!


24) هشت تا از فیلم های هیچکاک در موزه فیلم آمریکا نگه داری می شوند

موزه فیلم آمریکا شامل فیلم های تاریخی است که هشت تا از آنها از فیلم هایی هستند که آلفرد هیچکاک آنها را کارگردانی کرده است. این فیلم ها فیلم های "پرنده ها"، "حیاط پشتی"، "شگفت انگیز"، "ربکا" ، "سایه یک شک"، "سرگیجه"، "روانی" و "شمال به شمال غربی" هستند.


25) آلفرد هیچکاک تولد شصت و سه سالگیش را به شیوه عجیبی برگزار کرد!

هیچکاک برای تولد 63 سالگیش کار عجیبی کرد. او در ابتدا با یکی از فیلمسازان فرانسوی به نام فرانکوسیس تروفات به مصاحبه پرداخت و در این مصاحبه آنها درباره موضوعات بسیار مهم و جالبی صحبت کردند که تا کنون درباره این موضوعات صحبت نمی کردند. او بعد از این مصاحبه جشن تولد 63 سالگیش را برگزار کرد. البته این مصاحبه آنها برای مدت هشت روز ادامه پیدا کرد. در مجموع گفتگویی که این دو با هم داشتند در مدت 8 روز چیزی حدود 50 ساعت به طول انجامید. در طول این مدت، آلفرد هیچکاک به تقریبا 500 سوال پاسخ داد. در نهایت تمام این مصاحبه تبدیل به یک کتاب نسبتا بزرگ شد که در سال 1967 به چاپ رسید. در سال 2015 نیز این ویدیوها تبدیل به یک فیلم مستند شدند.


26) آلفرد هیچکاک همیشه سر به سر همکارانش می گذاشت

همان طور که بیان شد آلفرد هیچکاک با هنرپیشه هایی که در فیلم هایش کار می کردند رابطه خوبی نداشت. از جمله اینکه همیشه آنها را با القاب ناشایست صدا می زد. یکی از عادت های آلفرد هیچکاک در ارتباط با همکارانش این بود که او همیشه دوست داشت تا فوبیاهای همکارانش را پیدا کند و سپس جعبه ای برای آنها بفرستد که در این جعبه چیزی که آنها از آن ترس داشتند وجود داشت. به عنوان مثال در صورتی که کسی از مار می ترسید، هیچکاک جعبه ای که در آن یک مار زنده قرار داشت برایش می فرستاد!


27) او همیشه از اینکه فیلم هایش را در سینما نگاه کند وحشت داشت!

آلفرد هیچکاک هرگز فیلم های خودش را در سینما نگاه نمی کرد. چون از نگاه کردن آنها می ترسید. در حقیقت همیشه می گفت که نمی دانم که چطور انسان های دیگری که به سینما می روند تحمل دیدن این صحنه ها ترسناک را دارند و اگر خود او جای آنها بود هرگز تحمل تماشا کردن این صحنه های ترسناک را نداشت!


28) آلفرد هیچکاک در فیلم های خودش از آثار ویلیام شکسپیر هم الهام می گرفت

برخی از فیلم ها آلفرد هیچکاک را می توان جلوه ای از اثراتی که آثار ویلیام شکسپیر بر روی جامعه مدرن داشته است دانست. در حقیقت هیچکاک در فیلم هایش سعی می کرد تا از آثار شکسپیر استفاده کند. او حتی زمانی تصمیم گرفت تا داستان هملت را به شیوه ای مدرن در فیلمی با بازی کری گرنت دوباره بازسازی کند ولی این فیلم هرگز ساخته نشد. دلیل این موضوع هم این بود که یک استاد دانشگاه در رشته ادبیات که در حقیقت نویسنده اصلی نسخه مدرن شده هملت بود تهدید کرد که در صورتی که آلفرد هیچکاک چنین فیلمی را بسازد، حتما از او شکایت می کند!


29) آلفرد هیچکاک 8 هنرپیشه را تا درجه نامزدی جایزه اسکار برای بهتری بازی رساند!

آلفرد هیچکاک در طول زندگی حرفه ایش باعث شد تا 8 هنرپیشه نامزد دریافت جایزه اسکار برای بهترین بازیگر شوند. این هشت هنرپیشه کلادیا رینز، اتل باریمور، جوان فونتاین، لارنس الیویه، جودیت اندرسون، آلبرت باسرمن، جنت لی و مایکل چخوف بودند که البته از میان این هشت هنرپیشه، تنها فونتاین موفق به دریافت اسکار شد.


30) آلفرد هیچکاک از تماشای ورزش لذت بسیار می برد

او در تمام عمرش یکی از طرفداران و حامیان تیم فوتبال انگلیسی وست هام بود. حتی زمانی که از انگلستان به آمریکا مهاجرت کرده بود باز هم مسابقات این تیم فوتبال را دنبال می کرد و همیشه سعی می کرد تا به شیوه های مختلف از آنها هواداری کند.


31) بسیاری از کارگردانان بعد از هیچکاک سعی می کردند تا از او تقلید کنند و با استفاده از سبک فیلمسازی او فیلم بسازند

با اینکه بسیاری از کارگردانانی که بعد از آلفرد هیچکاک کار فیلمسازی را انجام می دادند از کارهای او تقلید می کردند؛ ولی می توان گفت که از میان آنها معروف ترینشان براین دی پالما بود که مستقیما سبکی دقیقا مشابه سبک کارگردانی آلفرد هیچکاک را برای کارگردانی کردن فیلم هایش برگزیده بود. یکی از فیلم های این کارگردان به نام "وسواس" دقیقا مشابه فیلم سرگیجه آلفرد هیچکاک بود که هم از نظر داستان و هم از نظر کارگردانی مشابه کار هیچکاک بود. آلفرد هیچکاک بعد از دیدن این فیلم تا حدودی عصبانی شد و گفت که این کار عملا "کپی برداری" از فیلم اوست!


32) به عقیده بسیاری از افراد فیلم سرگیجه یکی از بهترین فیلم هایی است که در تاریخ ساخته شده است

بسیاری از منتقدان می گویند که فیلم سرگیجه نه تنها بهترین فیلم آلفرد هیچکاک است، بلکه یکی از بهترین فیلم هایی است که تا کنون ساخته شده است! خیلی جالب است که بدانید با وجود این تعریف و تمجیدی که امروزه از این فیلم می شود؛ ولی هنگامی که این فیلم برای اولین بار اکران شد، در باکس آفیس عملکرد خوبی نداشت. البته این فیلم بعدها بیشتر مورد توجه قرار گرفت.

فیلم سرگیجه همچنین آخرین فیلمی بود که آلفرد هیچکاک در آن با جیمز استوارت همکاری کرد. در ابتدا یکی از مشکلاتی که آنها برای ساختن این فیلم داشتند این بود که جیمز استوارت 49 ساله بود و به نظر آنها خیلی پیرتر از این بود که معشوقه کیم نواک باشد (که در آن زمان تنها 24 سال داشت)


33) در دهه 1960 به او اجازه داده نمی شد تا فیلمی در دیسنی لند بسازد!

یکی از حقیقت های باورنکردنی دیگر درباره آلفرد هیچکاک این است که شرکت دیسنی لند به آلفرد هیچکاک اجازه نمی داد که با آنها همکاری داشته باشد. علت این موضوع هم این بود که خود والت دیسنی اصرار داشت که فیلم "روانی" که هیچکاک ساخته بود فیلم مناسبی نیست بنابراین به او اجازه نمی داد که با شرکتش همکاری داشته باشد.


34) آلفرد هیچکاک در دهه 1950 میلادی از تکنولوژی سه بعدی برای فیلم ها استفاده می کرد!

شاید باورتان نشود ولی تکنولوژی سه بعدی در فیلم ها خیلی از آن چیزی که شما فکرش را می کرده اید قدیمی تر است! در حقیقت فیلمسازان در سال های 1950 استفاده از این تکنولوژی را آغاز کردند ولی مخاطبین به استفاده از این تکنولوژی واکنش های منفی دادند بنابراین این موضوع باعث شد تا هالیوود استفاده از این تکنولوژی را در آن زمان کنار بگذارد. اما این روزها داستان فرق کرده است و استفاده از این تکنولوژی با استقبال گسترده ای روبرو می شود. جالب است بدانید که یکی از افرادی که در آن سال ها سعی می کرد تا از این تکنولوژی استفاده کند، کسی نبود جز آلفرد هیچکاک. او در فیلم "برای قتل، M را شماره بگیر!" از این تکنولوژی استفاده کرد و در حقیقت اکران اولیه این فیلم به صورت سه بعدی بود ولی از آن جایی که در آن زمان کسی خریدار این نوع تکنولوژی ها نبود، بنابراین هیچکاک هم فیلمش را در نسخه های بعدی به صورت دو بعدی اکران کرد!


35) او نمی توانست زنان حامله را تحمل کند!

هنگامی که زن آلفرد هیچکاک حامله شد، او نمی خواست او را ببیند. آلفرد هیچکاک می گفت که از زنان حامله بدش می آید به این دلیل که بعدش بچه به دنیا می آورند!


36) او نمی خواست استیون اسپیلبرگ را ببیند!

آلفرد هیچکاک یکی از ایده آل های استیون اسپیلبرگ، فیلم ساز بزرگ است. اگرچه استیون اسپیلبرگ هر بار که می خواست با آلفرد هیچکاک ملاقات کند موفق به انجام دادن این کار نمی شد. حتی یک بار هنرپیشه ای به نام بروس درن می خواست پادرمیانی کند و کاری کند که اسپیلبرگ حتما هیچکاک را ببیند. بنابراین به آلفرد هیچکاک گفت که اسپیلبرگ خیلی دوست دارد که شما را ببیند و شما کارگردان ایده آل و الگوی او هستید. ولی هیچکاک به او گفت که من از ملاقات کردن او خیلی خجالت می کشم!


37) آلفرد هیچکاک برای ساختن فیلم روانی پول نمی گرفت!

هنگامی که آلفرد هیچکاک مشغول فیلم برداری فیلم روانی بود، در طول مدت فیلم برداری پولی دریافت نمی کرد. بنابراین مجبور بود تا بودجه اصلی فیلم برداری فیلم را خودش تامین کند. البته هنگامی که این فیلم با موفقیت زیادی روبرو شد؛ آلفرد هیچکاک توانست تا ضررهایی که از این فیلم کرده بود را به راحتی جبران کند.


38) آلفرد هیچکاک با همکارانش شوخی های عجیب و غریبی می کرد

یکی از مهم ترین کارهایی که آلفرد هیچکاک می کرد این بود که با همکارانش شوخی های عجیب و غریبی می کرد. در حقیقت یکی از داستان های بسیار جالبی که درباره او تعریف می کنند این است که روزی بر سر اینکه آیا یکی از همکارانش در پشت صحنه می تواند بدون اینکه بترسد تمام شب را در اتاق مخصوص فیلم برداری بماند یا خیر، با همه همکاران شرط بست. آنها هم این چالش را قبول کردند و این فرد به اتاق فیلم برداری رفت. هیچکاک به او یک بطری برندی داد و همه همکاران در را قفل کردند و او را رها کردند و رفتند. روز بعد وقتی که برگشتند دیدند که او دچار حمله های عصبی شده است. معلوم شد که هیچکاک مواد استرس زای را به برندی که به این فرد داده بود اضافه کرده بود.


39) او از تخم مرغ می ترسید!

برای مردی که کارش این بوده که مخاطبین را با استفاده از فیلم هایش بترساند، بعدی است ولی حقیقت این است که آلفرد هیچکاک از تخم مرغ می ترسید! شاید این موضوع به این خاطر بود که فکر می کرد که ممکن است پرنده ای از این تخم مرغ بیرون بیاید و همانطور که می دانید هیچکاک نسبت به پرندگان احساس خوبی نداشت (و فیلم پرندگان این موضوع را به خوبی نشان می دهد!)


40) او همچنین از پلیس می ترسید

یکی دیگر از ترس های آلفرد هیچکاک، ترس از پلیس بود. هنگامی که او تنها یک کودک بود، روزی پدرش او را با یک نامه ای در دست به اداره پلیس فرستاد و از او خواست تا وقتی که به اداره پلیس می رسد این نامه را به آنان بدهد. آلفرد هیچکاک هم همین کار را کرد و وقتی که به اداره پلیس رسید، پلیس با خواندن آن نامه او را به مدت 24 ساعت بازداشت کرد. این اتفاق باعث شد که هیچکاک تا آخر عمر خودش از پلیس می ترسید و همیشه سعی می کرد تا از آنها فرار کند!


41) آلفرد هیچکاک به دلیل نارسایی کلیه درگذشت

علت مرگ آلفرد هیچکاک نارسایی کلیه بود. او در تاریخ 29 آپریل سال 1980 درگذشت. جسد آلفرد هیچکاک به خواسته خودش سوزانده شد و چند هفته بعد خاکستر او را در اقیانوس آرام ریختند.


 

 

    41 حقیقت جالب درباره آلفرد هیچکاک، سلطان دلهره سینمای کلاسیک (بخش اول)

 

آلفرد هیچکاک یکی از تاثیرگذارترین کارگردانان در تاریخ سینما بود. کارهای آلفرد هیچکاک باعث شد تا بسیاری از هنرمندان بعد از او تحت تاثیر کارهایش قرار بگیرند. او نه تنها برای فیلم هایی که در دهه 1950 میلادی می ساخت مشهور شده بود؛ بلکه بخش عمده ای از معروفیتش به دلیل یکی از برنامه های معروف به نام "آلفرد هیچکاک تقدیم می کند" بود. حتی شیوه فیلم سازی فیلم های او توسط نسل های بعدی فیلمسازان مورد تقلید قرار گرفت. البته او در زندگی خصوصیش هم شخصیت جالبی داشت. در صورتی که شما مشتاق هستید تا درباره شخصیت جالب هیچکاک مطالبی بدانید، این پست برای شماست!

 

1) او در مغازه خواربارفروشی خانواده اش به دنیا آمد! 

آلفرد هیچکاک کوچک ترین فرزند از خانواده پنج نفری ویلیام هیچکاک و اما جین هیچکاک بودو او در تاریخ 13 آگوست 1899 در انگلستان زاده شد. جالب اینجاست که به جای اینکه در بیمارستان به دنیا آمده باشد؛ در مغازه خواربارفروشی خانواده اش به دنیا آمد!


2) در سال 1940 دو تا از فیلم های هیچکاک نامزد دریافت جایزه اسکار شدند

آلفرد هیچکاک یکی از 10 کارگردانی است که 2 تا از فیلم هایش در یک سال برای برای جایزه اسکار بهترین فیلم نامزد شوند. این اتفاق در سال 1940 افتاد و در نهایت یکی از این فیلم ها به نام فیلم ربکا جایزه را گرفت.


3) او در جوانی با تماشای فیلم های چارلی چاپلین مجذوب سینما شد

هیچکاک برای اولین بار هنگامی که یک مرد جوان بود مجذوب سینما شد. در آن زمان او فیلم های چارلی چاپلین را نگاه می کرد. در همان زمان بود که او کم کم تصمیم گرفت تا به شکل خلاقانه ای بنویسد. بنابراین از سال 1919 شروع به نوشتن داستان های کوتاه و جذاب کرد که این داستان ها در مجلات چاپ می شدند.


4) او هم در دوران فیلم های صامت و هم در دوران فیلم های باصدا کار کرده است

آلفرد هیچکاک این موقعیت را داشت که هم در دوران فیلم های صامت کار کند و هم در دوران فیلم های باصدا. در حقیقت اولین فیلم باصدایی که در کشور انگلستان به نمایش درآمد، یکی از فیلم های آلفرد هیچکاک بود. این اتفاق 2 سال بعد از اینکه فیلم "خواننده جاز" در سال 1929 به عنوان اولین فیلم باصدا در تاریخ آمریکا به نمایش درآمده بود افتاد. در آن زمان این اتفاق یک اتفاق شگفت انگیز بود!


5) او قبل از بسیاری از مردم از اهمیت "اورانیوم" باخبر بود!

در سال 1946 آلفرد هیچکاک فیلمی با شرکت کری گرنت ساخت که داستان آن از این قرار است که عده ای از نازی ها به دنبال منابع اورانیوم می باشند. نکته جالب اینجاست که در آن زمان کسی از اهمیت اورانیوم باخبر نبود و تنها دولت ها این موضوع را می دانستند. بنابراین آلفرد هیچکاک توسط FBI دستگیر شد و مورد بازجویی قرار گرفت و در این بازجویی از او سوال شد که از کجا می دانسته که اورانیوم به این میزان ارزش دارد؟ او توانست برای کارش دلیل هایی قانع کننده بیاورند و نهایتا بعد از مدتی او را آزاد کردند.


6) هیچکاک یکی از بهترین فیلم نامه نویس هایش را در جوانی و در آلمان ملاقات کرد

در سال 1924، آلفرد هیچکاک مشغول کار در یک شرکت فیلمسازی در بریتانیا بود که در آن زمان مجبور شد تا به آلمان برود برای اینکه بر روی دو تا از پروژه هایی که در آن جا انجام می دادند کار کند. در طول زمانی که او به آلمان رفته بود، او با یک نویسنده ای به نام "مورنا" برخورد کرد که این نویسنده بعدها تبدیل به فیلم نامه نویس اصلی کبسیاری از کارهایش شد. او بعدها بیان کرد که مورنا همواره یکی از استادان او بوده است که به او یاد داده است که چگونه می توان یک داستان را بدون بیان حتی یک کلمه بیان کرد!


7) آلفرد هیچکاک مدت ها قبل از جیمز کامرون قرار بود فیلم "تایتانیک" را بسازد!

هنگامی که هیچکاک بعد از اینکه با یکی از نویسنده های مهم آن زمان به نام دیوید او. سلزنیک یک قرارداد کاری امضا کرد به هالیوود آمد؛ از او خواسته شد تا فیلمی درباره کشتی تایتانیک بسازد. البته سلزنیک بعدا تصمیم گرفت تا پروژه را کنسل کنند. یکی از مهم ترین دلایل آنها این بود که نمی توانستند کشتی پیدا کنند و آن را غرق کنند! البته گفته می شود که این فیلم به این دلیل کنسل شد که آن زمان زمان جنگ جهانی بود و در آن زمان مقامات بریتانایی دوست نداشتند تا فیلمی در رابطه با یک حادثه دریایی ساخته شود!


8) آلفرد هیچکاک در دوران جنگ به مهندسان کشورش در ساخت تجهیزات جنگی کمک می کرده است

در سال 1917 با شدت گرفتن جنگ جهانی اول، از آن جایی که آلفرد هیچکاک برای اینکه در جنگ ثبت نام کند خیلی جوان بود؛ به او پیشنهاد شد که به جای اینکه به جبه ها برود و جنگ کند در کشور خودش بماند و کارهای مهندسی مرتبط با ساخت تجهیزات جنگی را با کمک مهندسان دیگر بریتانیایی انجام دهد. در نتیجه، هیچکاک به مهندسان جنگی پیوست و سعی کرد تا با آنها همکاری داشته باشد.


9) بیشتر معروفیت آلفرد هیچکاک در برنامه "آلفرد هیچکاک تقدیم می کند" بود

با اینکه آلفرد هیچکاک قبل از شروع کردن برنامه معروفش به نام "آلفرد هیچکاک تقدیم می کند" یک کارگردان بسیار ماهر بود که فیلم های بسیار پرفروشی ساخته بود ولی معروفیت جهانیش زمانی به سراغش آمد که او در برنامه تلویزیونی "آلفرد هیچکاک تقدیم می کند" به ایفای نقش می پرداخت. این برنامه تلویزیونی به مدت 10 سال (از سال 1955 تا سال 1965) پخش می شد.


10) هیچکاک هرگز اسکار نگرفت!

آلفرد هیچکاک در طول زندگیش نامزد دریافت پنج جایزه اسکار شد (که همه آنها برای بهترین کارگردانی بودند) فیلم هایی که او برای کارگردانی آنها نامزد دریافت جایزه اسکا شد فیلم های ربکا، قایق زندگی، طلسم شده، پنجره عقبی و روانی بودند. البته هیچکاک هیچ کدام از این جوایز را دریافت نکرد. او تنها در سال 1968 یک جایزه به نام جایزه "یک عمر دستاوردهای هنری" را به عنوان جایزه افتخاری دریافت کرد.


11) او از 14 سالگی مجبور شده بود کار کند!

در سال 1914، پدر بیمار آلفرد هیچکاک بعد از یک مبارزه طولانی مدت با بیماری مربوط به کلیه درگذشت. در آن زمان او که در آن زمان نوجوانی بیش نبود، تنها کسی بود که با پدر و مادرش زندگی می کرد (چون خواهر و برادرهای دیگرش رفته بودند) از این رو برای اینکه مادرش را مورد حمایت قرار دهد به عنوان یک تکنیکین مشغول به کار شد. او مجبور شد تا در آن دوران علاوه بر اینکه درس بخواند، کار هم بکند. او علاوه بر درس خواندن و کار کردن، به کلاس های شبانه هم می رفت و در این کلاس ها اقتصاد و هنر می خواند.


12) آلفرد هیچکاک در دوران جنگ جهانی دوم به آمریکا آمد

در طول جنگ جهانی دوم، آلفرد هیچکاک کار فیلمسازی را رها کرد و تصمیم گرفت تا به دنیای هالیوود برود. او در سال 1955 تبدیل به یک شهروند ایالات متحده آمریکا شد.


13) "دیوید او سلزنیک" راه او را به دنیای هالیوود باز کرد

با ملاقات با تهیه کننده ای به نام دیوید او سلزنیک بود که توانست راهش را به هالیوود باز کند. داستان از این قرار بود که دیوید او سلزنیک برای خودش به تازگی یک شرکت فیلم سازی تازه ای تاسیس کرده بود و حتی یکی از فیلم های آلفرد هیچکاک را هم ندیده بود. ولی از آن جایی که آوازه هیچکاک در کشور انگلستان پیچیده بود، او تصمیم گرفت تا با هیچکاک یک قرارداد "چهارفیلمه" ببندد. به این معنی که آلفرد هیچکاک و دیوید او سلزنیک با هم در چهار فیلم همکاری داشته باشند.

14) رابطه هیچکاک با دیوید او سلزنیک بعد از مدت کوتاهی خراب شد!

با وجودی که هم هیچکاک و هم دیوید او سلزنیک نسبت به هم و کار کردن با هم علاقه زیادی نشان می دادند، ولی طولی نکشید که رابطه میان این دو خراب شد. در حقیقت اولین فیلمی که آنها با هم ایجاد کردند (که نامش ربکا بود) تحت تاثیر روابط بد این دو با هم قرار گرفت و باعث شد تا ضررهای قابل توجهی به فیلم واقع شود. روابط این دو به حدی با هم بد شد که حتی این قرارداد چهارفیلمه ای را که با هم گذاشته بودند تمام نکردند و آخرین فیلمی که با هم آن را تولید کردند هم فیلمی بود که تبدیل به یک شکست در باکس آفیس گردید!


15) آلفرد هیچکاک دچار اضافه وزن بود!

آلفرد هیچکاک مرد چاقی بود که در دهه 1930 در چاق ترین وضعیت خودش قرار داشت. در آن زمان، وزن او بیشتر از 300 پوند بود! او تصمیم گرفت تا کمی وزن کم کند و در نهایت در سال های 1950 وزنش را کمتر کرد. ولی متاسفانه تا آخر عمرش مجبور به مبارزه کردن با این مشکل اضافه وزن بود ولی با این وجود هرگز دیگر وزنش مانند سال های دهه 1930 افزایش پیدا نکرد!


16) او و همسرش تا پایان عمر با هم ماندند!

آلفرد هیچکاک در سال 1923 و هنگامی که داشت بر روی یکی از فیلم هایش کار می کرد با همرش آشنا شد. این دو در تاریخ دوم دسامبر سال 1926 با هم ازدواج کردند و تا زمان مرگ آلفرد هیچکاک با هم ماندند.


17) فیلم "مقصد خیالی" یکی از اولین فیلم هایی بود که آلفرد هیچکاک را تحت تاثیر قرار داد

در یکی از مصاحبه ها از او پرسیده شد که اولین فیلمی که او را تحت تاثیر قرار داده است چه فیلمی است و او فیلم مقصد خیالی را به عنوان اولین فیلمی که او را تحت تاثیر قرار داده است معرفی کرد.


18) هیچکاک روابطش با همکارانش را تبدیل به دلخوری های شخصی می کرد!

یکی از مثال های بارزی که نشان می دهد که هیچکاک روابط کاری ناموفقی که با دیگران داشت را همیشه تبدیل به خصومت های شخصی با آنها می کرد، رابطه ای بود که او با دیوید او سلزنیک داشت که از آن جایی که بعد از مدتی این دو نتوانستند تا با هم همکاری داشته باشند؛ او این موضوع را تبدیل به یک مشکل شخصی با این فرد کرد و بعد از مدتی حتی او در یکی از فیلم های بعدیش نقش یک فرد قاتل روانی را به فردی داد که این فرد شباهت بسیار زیادی با دیوید او سلزنیک داشت! هیچکاک حتی تصمیم گرفت که این فردی که در فیلم به عنوان قاتل روانی نقش بازی می کند دقیقا همان عینکی را بزند که دیوید او سلزنیک همیشه می زد!


19) هیچکاک یک بار به عنوان کارگردان ناظر فیلمی مستند درباره جنایات نازی ها در جنگ جهانی انتخاب شد!

در سال 1945، قرار شد تا یک فیلم مستندی ساخته شود که در آن جنایت هایی که نازی ها انجام داده بودند به تصویر کشیده شود. این فیلم مخصوصا می خواست تا جنایت های آنها را در اردوگاه هایی که داشتند به تصویر بکشد. قرار شد که واحدهای فیلم برداری از کشورهای مختلف اروپایی از جمله کشور فرانسه و کشور انگلستان و همچنین واحدهای اروپایی از کشور ایالات متحده در این فیلم حضور داشته باشند. شاید برای شما جالب باشد که آلفرد هیچکاک را به عنوان کارگردانی که قرار است بر کار کارگردانان دیگر نظارت داشته باشد انتخاب کردند! البته فیلم هرگز کامل نشد و علت آن هم شروع شدن جنگ سرد بود!


20) آلفرد هیچکاک در دالان شهرت هالیوود به جای یک ستاره دو ستاره دارد!

در حقیقت آلفرد هیچکاک بر خلاف سلبریتی های دیگر در دالان شهرت هالیوود دارای دو ستاره می باشد. یکی از این ستاره ها برای کارهایی بوده است که در سینما انجام داده است و ستاره دیگر نیز برای فعالیت هایی بوده است که در زمینه برنامه های تلویزیونی انجام داده است.


 

 

  21) در سال های دهه 1960 کیم نواک از هالیوود فاصله گرفت

او در دهه 1960 تصمیم گرفت تا از هالیوود کنار برود. بنابراین به مناطق آرام تری در کالیفرنیا رفت و از آن زمان بیشتر وقت خودش را به عشق اصلیش یعنی "نقاشی کردن" گذراند.


22) کیم نواک علاوه بر نقاشی، به نگهداری اسب هم علاقه داشت

یکی دیگر از کارهای مورد علاقه کیم نواک این بود که او دوست داشت تا اسب پرورش دهد. در یکی از مراکز نگاه داری اسب بود که شوهر دومش یعنی رابرت مالوی را ملاقات کرد که در سال 1976 با هم ازدواج کردند و تا کنون با هم زندگی می کنند.


23) کیم نواک همچنین در ترانه سرایی نیز دستی دارد!

یکی دیگر از مهارت های کیم نواک که کمتر کسی آن را می داند این است که او در ترانه سرایی نیز دستی دارد. البته او معمولا این کار را بیشتر به عنوان یک کار تفریحی انجام می داد تا یک شغل و حرفه ولی برخی از ترانه هایی که او نوشته بود توسط برخی از خواننده های حرفه ای اجرا شدند. به عنوان مثال خواننده هایی مانند "گروه فولک" و یا "هری بلافونت" ترانه های او را اجرا کردند.


24) بیشتر سود کارهای کیم نواک در جیب هری کان و شرکت کمبیا پیکچرز می رفت

شرکت کلمبیا پیکچرز و هری کان از مهارت های هنری کیم نواک سود فراوانی بردند. به هنگام فیلم برداری فیلم سرگیجه، دستمزدی که کیم نواک دریافت می کرد چیزی برابر با 750 دلار در هفته بود در صورتی که درآمدی که هری کان از فیلم برداری این فیلم بدست می آورد در هفته چیزی برابر با 2500 دلار بود. سال ها بعد، او درباره هری کان گفت: "او سعی می کرد تا مرا هر جایی که می خواهد ببرد...سعی می کرد تا بیشتری بهره را از هنرهایی که می دارم بگیرد..."


25) با اینکه کیم نواک در فیلم برداری فیلم سرگیجه با آلفرد هیچکاک رابطه خوبی نداشت؛ ولی سال ها بعد دوباره حاضر به همکاری با او شد

با وجود اینکه کیم نواک و آلفرد هیچکاک در فیلم "سرگیجه" با هم رابطه خوبی نداشتند و حتی اختلافات جزیی هم بین آنها ایجاد شده بود (آلفرد هیچکاک مجبور شده بود تا تنها برای یک سکانس کوچکی که در آن کیم نواک قرار است فقط به یک نقاشی خیره شود یک هفته زمان صرف کند!) ولی دوباره کیم نواک حاضر شد تا در یکی از کارهای دیگر آلفرد هیچکاک به نام "آلفرد هیچکاک جدید تقدیم می کند" به ایفای نقش بپردازد.


26) برای تبلیغ فیلم "داستان ادی دوچین" کیم نواک مجبور شد تا کارهای عجیبی انجام دهد!

یکی از فیلم های کیم نواک فیلم داستان ادی دوچین بود که او برای این فیلم مجبور شد تا در تبلیغ مواد غذایی با مارکی ظاهر شود که این مواد غذایی با همان مارک در فیلم تبلیغ شده بود! این اولین باری در تاریخ هالیوود بود که یک هنرپیشه برای اینکه فیلمی را تبلیغ کند، در تبلیغات مربوط به شرکتی که در محصولاتش در فیلم نشان داده می شد هم ظاهر شود!


27) او نمی خواست مورد سوء استفاده کسی قرار بگیرد!

کیم نواک از همان ابتدا که در فیلم سرگیجه بازی می کرد، با شرکت کلمبیا پیکچرز در حال جنگ بود. در آن زمان به او پول کمی می دادند. او درخواست کرد که دستمزدش را بیشتر کند ولی وقتی که هری کان به این تقاضای او اهمیتی ندارد، او هم تصمیم گرفت تا دیگر به کار ادامه ندهد و گفت: "نمی خواهم کسی از من سوء استفاده کند!" در نهایت هری کان مجبور شد تا تقاضای کیم نواک را قبول کند و دستمزد او را در یک قرارداد جدید، دوبرابر کند!


28) او روزگاری قصد داشت زندگی نامه خودش را بنویسد!

کیم نواک برای مدت سال های زیادی مشغول نوشتن یک زندگینامه شخصی درباره خودش بود. او همیشه این کار را در دوران فراغت انجام می داد. در سال 2000، خانه کیم نواک در اورگون آتش گرفت. با اینکه کیم نواک، شوهر او و تمام حیواناتی که در خانه نگه می داشتند توانستند فرار کنند، ولی کامپیوتری که کیم نواک در آن خاطراتش را می نوشت سوخت و از بین رفت. کیم نواک فکر می کند که آن اتفاق باعث شده است که بهتر است زندگینامه خودش را ننویسد و از آن زمان دیگر زندگی نامه خودش را ننوشت!


29) در سال 2006 او دچار یک تصادف شد

در سال 2006، کیم نواک به هنگامی که داشت اسب سواری می کرد دچار یک سانحه شد. البته آسیب های این سانحه در او جدی نبود و تا پایان سال 2006 توانست سلامتی کامل خودش را بازیابد.


30) او در دهه 1980 بعد از مدت ها در دو فیلم بازی کرد که فیلم های ناموفق بودند

در اواخر سال های دهه 1980، کیم نواک تصمیم گرفت تا دوباره به صنعت فیلم سازی برگردد. او تصمیم گرفته بود که در صورتی که یک فیلمنامه مناسب به او دهند این کار را انجام دهد. در نهایت دو فیلم نامه مناسب به او پیشنهاد شد که کیم نواک هر دوی این فیلم ها را قبول کرد. البته هیچ کدام از این فیلم ها موفقیت آمیز نبودند. کیم نواک از آن زمان به بعد دیگر فیلمی بازی نکرد.


31) او فکر می کرد که شخصیتی که در فیلم سرگیجه آن را بازی می کند به خودش خیلی نزدیک است

یکی از دلایل مهمی که کیم نواک به بازی کردن در فیلم سرگیجه علاقه پیدا کرده بود این بود که او احساس می کرد که کاراکتر اصلی این فیلم به او خیلی نزدیک است. او فکر می کرد که این فیلم همچنین داستان های نبردهای او با تهیه کننده ها و کلمبیا پیکچرز و هری کان را در یک قالب کاملا متفاوت نشان می دهد.


32) کم شدن معروفیت کیم نواک یکی از اصلی ترین دلایلی بود که او هالیوود را ترک کرد

یکی از دلایلی که کیم نواک از هنرپیشگی در سال های 1960 فاصله گرفت این بود که احساس می کرد که دیگر آن معروفیت سابق را که در دهه قبلی داشت ندارد. در سال های دهه 1950 به کیم نواک نقش هایی پیشنهاد می دادند که او باید از میان آنها انتخاب می کرد که قبول کند یا رد کند. اما در سال های 1960 او مجبور بود تا خودش برای نقش های جدید درخواست دهد!


33) کیم نواک برای مدت کوتاهی با "رامفیس تروجیلو" نامزد بود

البته این دوره دوره خیلی کوتاهی بود و بعد از مدت کوتاهی آنها تصمیم گرفتند تا از هم جدا شوند و بعدها کیم نواک بیان کرد که دلیل این جدایی این است که او اخلاق خوبی نداشته است.


34) کیم نواک شباهت موسیقی فیلم "آرتیست" و فیلم "سرگیجه" را یک سرقت هنری نامید

در سال 2012، فیلمی به نام فیلم "آرتیست" در سینماها اکران شد. این فیلم فیلمی بسیار موفق شود که بسیاری از منتقدان و فیلم سازان این فیلم را تحسین کردند. همچنین میزان فروش این فیلم هم خیلی زیاد بود و حتی توانست بسیاری از رکوردهای قبلی را بشکند. اما کیم نواک از این فیلم شکایت کرد و گفت که این فیلم از موسیقی فیلم سرگیجه او استفاده کرده است. او بیان کرد که این اتفاق باعث شده است که او شدیدا ناراحت شود و این کار را یک نوع "سرقت هنری" نامید.


35) او در سال 2010 به سرطان سینه مبتلا شد ولی جان سالم به در برد

در سال 2010 گزارش شد که کیم نواک مبتلا به سرطان سینه شده است. او از همان زمان درمان را شروع کرد و خوشبختانه این درمان موفقیت آمیز بود و او نجات پیدا کرد. او در مصاحبه ای که بعد از درمان انجام داد بیان کرد که در موقعیت بسیار مناسبی است و حالش خوب است و به زودی بهبود پیدا می کند و یک سال بعد به کلی درمان شد و حالش خوب بود.


36) در سال 1966 خانه کیم نواک دچار یک طوفان بزرگ شد

در سال 1966، گزارش شد که یک طوفان بزرگ در محلی که کیم نواک در آن محل زندگی می کند آمده است و این طوفان به خانه کیم نواک هم رسید. تمام خانه او را گل و لای گرفت و بسیاری از دارایی های او از بین رفت. ولی کیم نواک تمام دارایی هایش را از دست نداد ولی برای اینکه دوباره زندگی خودش را رونق بدهد مجبور شد تا تمام پول هایی که در این مدت برای خودش پس انداز کرده بود را خرج کند. در نهایت او دوباره توانست تا زندگیش را از نو بسازد.


37) شاید یکی از اتفاقات تاثیرگذار برای تصمیم او برای ترک کردن هالیوود، همین طوفان بوده باشد

هنگامی که این طوفان به خانه کیم نواک آمد و خانه اش را ویران کرد؛ کیم نواک هنوز در هالیوود بود. به طور دقیق تر، او بعد از این طوفان هالیوود را ترک کرد. بنابراین احتمال دارد که یکی از عواملی که انگیزه اصلی را در ترک کردن هالیوود در کیم نواک ایجاد کرد همین طوفانی باشد که خانه اش را خراب کرد. از آن جا بود که کیم نواک محل زندگیش را تغییر داد و هالیوود را برای همیشه ترک کرد.


38) بعد از ترک هالیوود، او سال های سال در مکان های عمومی ظاهر نمی شد

برای دهه های متمادی بعد از این طوفان، او تا جایی که می توانست از انظار عمومی پنها می شد. او سعی می کرد تا یک زندگی آرام و بی دغدغه ای داشته باشد. او همچنین سعی می کرد تا هیچ مصاحبه ای نکند. البته بعضی وقت ها این قانون خودش را می شکست. به عنوان مثال هنگامی که در سال 2014 به مراسم اسکار آمد و یا به هنگامی که درباره فیلم سرگیجه مصاحبه هایی کرد.


39) معروف ترین رابطه کیم نواک، رابطه او با سامی دیویس جونیور بوده است

معروف ترین ارتباطی که کیم نواک در زندگیش داشت؛ بدون شک ارتباطی بود که با یکی از بزرگترین ستاره های گروه "رت پک" به نام "سامی دیویس جونیور" داشت. کیم نواک سامی دیویس را در سال 1957 در یک کلوپ شبانه ای در شیکاگو ملاقات کرد. در آن زمان بود که کیم نواک به سامی دیویس معرفی شد و کم کم رابطه عاشقانه ای بین آنها ایجاد شد. اگرچه، بعدها کیم نواک می گفت که ارتباطی که میان او و سامی دیویس وجود داشته خیلی "عاشقانه" نبوده است و بیشتر جنبه دوستانه و صمیمانه ای داشته است. او درباره سامی دیویس می گفت: "او مرد خوب و جذابی بود...!"


40) کیم نواک و سامی دیویس عشاقی بودند که هرگز به هم نرسیدند!

متاسفانه رابطه میان این دو به سرانجام نرسید. علت این ناکامی هم این بود که در آنها در زمانی با هم ملاقات کردند که در آن زمان ازدواج میان دو فرد از دو رنگ مختلف (سامی دیویس مردی سیاه پوست و کیم نواک زنی سفیدپوست بود) به طول کلی در سراسر ایالت های آمریکا غیرقانونی بود. حتی ارتباط دوستانه ای که آنها در آن کلوپ شبانه در شیکاگو با هم برقرار کرده بودند نیز سوژه انتقادهای زیادی شده بود.

از این رو آنها یک رابطه بسیار محرمانه و پنهانی با هم داشتند و سعی می کرند تا جایی که ممکن است به صورت مخفیانه هم را ببینند. کیم نواک بعدها بیان کرد که "هنگامی که به من گفتند که او مرد سیاهی است و تو نباید او را ببینی؛ یک احساس ناآشنا در من قلیان کرد. من فکر می کنم که این به هیچ کس ارتباطی ندارد که تصمیم بگیرد که ما هم را ببینیم یا نه! در صورتی که او مرد بد و یا خطرناکی بود؛ پس چرا استادیو او را به عنوان یک خواننده موفق پذیرفته بود؟ پس تنها چون او یک مرد سیاه پوست بود من نباید با او ارتباط داشته باشم؟!"

یکی از افرادی که از رابطه آنها خیلی ناراحت بود، هری کان مدیر کلمبیا پیکچرز بود. او تمام تلاشش را می کرد که این دو را از هم دور کند. او حتی سامی دیویس را تهدید کرد که از کیم نواک دور بماند. او حتی به سامی دیویس گفته بود که در صورتی که ظرف 48 ساعت یک زن سیاهپوست پیدا نکند و با او ازدواج نکند، مامورینی را می فرستد و آنها هر دوپایش را می شکنند و چشمانش را کور می کنند! در نتیجه او با یک زن سیاهپوست ازدواج کرد و کیم نواک از زندگیش بیرون رفت. البته آنها بعد از آن هم گهگاهی همدیگر را ملاقات می کردند. آخرین ملاقات آنها هنگامی بود که کیم نواک سامی دیویس را در سال 1990 در حالی که در بستر مرگ بود ملاقات کرد!


 

 

  1) کیم نواک در دوران رکود اقتصادی بزرگ آمریکا به دنیا آمد

کیم نواک در تاریخ 23 فوریه سال 1933 در ایالت شیکاگوی آمریکا به دنیا آمد. این دوران مصادف شد با دورانی که بعدها از آن به نام دوران رکود اقتصادی بزرگ آمریکا (The Great Depression) نام می برند.


2) او از همان ابتدا سعی می کرد تا برای گرفتن حق خودش تلاش کند

هنگامی که برای اولین بار کیم نواک به هالیوود آمد، او خودش بر علیه فردی به نام هری کان (که در آن زمان ریاست شرکت کلمبیا پیکچرز را بر عهده داشت و می توان گفت که به نوعی مدیر تمام پروژه هایی که کیم قرار بود در آن ایفای نقش کند بود) کمپین تبلیغاتی خودش را به راه انداخت و تصمیم گرفت تا با این فرد مبارزه کند چون فکر می کرد که هری کان آن طور که باید و شاید حق او را نمی دهد! یکی از جنبه های مبارزاتی آنها این بود که هری کان دوست داشت تا نام کیم نواک را از "مرلین نواک" به "کیت مارلو" تغییر دهد به این دلیل که به نظر او این نام جذاب تر بود. اما کیم نواک اصرار کرد که دوست ندارد چنین نامی را داشته باشد چون فکر می کرد که این نام تحقیر کننده است. و البته در این مبارزه موفق هم شد!


3) او از دوران جوانی به سفر کردن علاقه زیادی نشان می داد

کیم نواک در تمام زندگی خودش دوست داشت تا به مسافرت های مختلف برود و طبیعت را ببیند. این علاقه او به مسافرت کردن از همان جوانی او نیز وجود داشت. هنگامی که کیم نواک دانشجو بود و در دانشگاه درس می خواند؛ علاقه داشت تا به مسافرت برود. بنابراین او در این دوران به مسافرت های مختلف می رفت و سعی می کرد تا بیشتر وقت خودش را به رفتن در طبیعت بگذراند.


4) او در ابتدا مدل یک شرکت تولید کننده یخچال بود!

اولین کاری که کیم نواک داشت؛ مدلینگ برای یک شرکتی بود که یخچال تولید می کرد. البته او از اینکه چنین شغلی به او پیشنهاد شده است بسیار خوشحال بود به این دلیل که بسیاری از دختران جوان بودند که در آرزوی داشتن چنین شغلی به سر می بردند در صورتی که هرگز نمی توانستند چنین شغلی داشته باشند. در همین دوران بود که یکی از تهیه کننده ها با دیدن او توجهش جلب شد و تصمیم گرفت تا برای بازی کردن در یک فیلم با او قراردادی ببندد.


5) او به شرکت کلمبیا پیکچرز رفت تا به عنوان یک ستاره جدید با مرلین مونرو که در شرکت "فاکس قرن بیستم" بود رقابت کند!

یکی از دلایلی که کیم نواک را در کلمبیا پیکچرز انتخاب کردند این بود که او می خواست جایگزین بازیگر قدیمی به نام "ریتا هایورت" شود. در آن زمان مرلین مونرو تا شرکت "فاکس قرن بیستم" بود بنابراین شرکت کمبیا پیکچرز هم امیدوار بود که بتواند با آوردن کیم نواک بتواند به معروفیتی به اندازه معروفیت شرکت "فاکس قرن بیستم برسد" چون مرلین مونرو برای این شرکت میلیون ها دلار پول در می آورد!


6) کیم نواک حس شوخ طبعی زیادی داشت!

داشتن حس یکی از ویژگی های کیم نواک بود و او همیشه کارهایی هیجان انگیز را در سر صحنه فیلم برداری انجام می داد که همیشه منجر به شگفت زده کردن همکارانش می شد. افرادی که با او کار می کردند همیشه درباره اینکه او فرد شوخ طبعی بوده است و کارهایی خارق العاده می کرده است تعریف می کردند و می گفتند که او همیشه برای اینکه همکارانش را سورپرایز کند آمادگی داشت!


7) کیم نواک همچنین بسیار مهربان بود

او فردی مهربان بود و این مهربانی را به دیگران نشان می داد. به عنوان مثال بعد از تمام شدن فیلم برداری یکی از فیلم های او، ناگهان تمام همکارانش را با یک کامیون پر از ساندویچ هاو همچنین شیرینی هایی مخصوص که در خانه پخته شده بودند سورپرایز کرد و به تمام کارکنان فیلم، شام رایگان و شیرینی های مخصوص داد.


8) کیم نواک با همبازیش در فیلم "سرگذشت ادی دوچین" رابطه خوبی نداشت!

یکی از پروژه های مهمی که کیم نواک در آن به ایفای نقش پرداخته بود؛ پروژه ای به نام "سرگذشت ادی دوچین" بود. این فیلم در سال 1956 اکران شد. ولی موضوع مهم این بود که در این فیلم، میان کیم نواک و تیرون پاور، که همبازی او در این فیلم بود تضادهای زیادی ایجاد شد. قرار بود که آنها در این فیلم نقش دو فرد را بازی کنند که عاشق هم می شوند ولی در حقیقت میان آنها تضادهای زیادی ایجاد شد که باعث شد که پروژه فیلم تا حدودی با مشکلاتی مواجه شود.


9) کیم نواک از همان ابتدا نسبت به هنرهای بصری و مخصوصا نقاشی علاقه نشان می داد

کیم نواک از همان ابتدا و از زمانی که تنها یک کودک بود، نسبت به هنرهای بصری علاقه مند بود. مخصوصا نقاشی را خیلی دوست داشت. در حقیقت، او احساس می کرد که در این زمینه مهارت های مناسبی دارد. اگرچه وقتی که وارد عرصه سینما شد تصمیم گرفت تا این هنر را کنار بگذارد و به سینما بپردازد. البته بعدها وقتی که از هالیوود بازنشسته شد دوباره به نقاشی روی آورد.


10) کیم نواک و آلفرد هیچکاک به هنگام فیلم برداری فیلم "سرگیجه" مشکلات جدی پیدا کرد!

البته با اینکه کیم نواک بعدها هنگامی که درباره آلفرد هیچکاک صحبت می کرد او را به عنوان مردی باوقار و متین یاد می کرد؛ ولی هنگامی که فیلم سرگیجه را فیلم برداری می کردند، با او مشکلاتی پیدا کرده بود. اولین دلیل این بود که هیچکاک از همان ابتدا کیم نواک را برای این فیلم نمی خواست و هنرپیشه دیگری به نام "ورا مایلز" را می خواست که او نیز به دلیل حاملگی نمی توانست در فیلم بازی کند. سپس وقتی که فیلم در فروش اولیه موفق نبود؛ آلفرد هیچکاک کیم نواک را مسئول و مقصر این شکست دانست.


11) کیم نواک "جیمز استوارت" یکی از همبازیانش در فیلم "سرگیجه" را یکی از افرادی می دانست که از او چیزهای زیادی یاد گرفته است

یکی از افرادی که کیم نواک همیشه او را تحسین می کرد، جیمز استوارت بود. او همیشه می گفت که به هنگام فیلم برداری فیلم سرگیجه رابطه خیلی خوبی با او داشته است و همیشه او را به عنوان استاد خودش قبول کرده است.


12) او نیز مانند خیلی از هنرپیشه های دیگر هالیوودی، در دالان مشاهیر هالیوود ستاره دارد

همان طور که بسیاری از هنرپیشه ها و سوپراستارهای بزرگ هالیوود در دالان مشاهیر هالیوود ستاره ای را به خودشان اختصاص داده اند؛ کیم نواک نیز مانند دیگر هنرپیشه ها در دالان مشاهیر یک ستاره دارد.


13) او یک بار از یک کارگردان خواسته بود که او را بزند!

در هنگام فیلم برداری فیلم پیکنیک، در یکی از صحنه های این فیلم نیاز بود که کیم نواک گریه کند. درست قبل از اینکه فیلمبرداری این فیلم آغاز شود، کیم نواک از کارگردان این فیلم درخواست کرد که او را محکم بزند! او به کارگردان فیلم گفت که تنها در این صورت می تواند گریه کند!


14) فرانک سیناترا یکی از دوستان نزدیک کیم نواک بود

یکی از افرادی که در سال های دهه 1950 ارتباط صمیمانه و نزدیکی با کیم نواک داشت فرانک سیناترا بود که در آن زمان عضوی از گروهی بود که شامل چند هنرپیشه و خواننده دیگر بود و به این گروه گروهی "رت پک" می گفتند. فرانک سیناترا و کیم نواک با هم در سه فیلم به ایفای نقش پرداختند که هر سه تای این فیلم ها برای هر دو تای آنها فیلم هایی موفقیت آمیز بودند. سیناترا همچنین به کیم نواک کمک کرد تا با یکی دیگر از اعضای گروه "رت پک" به نام سامی دیویس ارتباطی برقرار کند که این ارتباط بعدها کم کم تبدیل به یک ارتباط عاشقانه ای میان این دو شد.


15) یکی از فیلم های کیم نواک به نام فیلم "مردی با اسحله طلایی" در ابتدا اصلا اجازه اکران نگرفت

اولین فیلمی که کیم نواک با فرانک سیناترا با هم بازی کردند فیلمی به نام "مردی با اسلحه طلایی" بود که در سال 1955 اکران شد. این فیلم نسبت به روزگار آن دوران فیلم انقلابی بود و از آن جایی که در آن زمان انجمن فیلم آمریکا نسبت به اینکه چه نوع محتوایی در فیلم ها نشان داد شود قوانینی سخت برای خودش داشت؛ بنابراین آنها با اکران شدن چنین فیلمی مخالفت کردند. ولی برخی از سینماها از این فیلم دفاع کردند و خودشان به صورت مستقل این فیلم را اکران کردند چون آنها فکر می کردند که این فیلم یک فیلم بسیار مهمی است که دارای پیام های بسیار مهمی می باشد. بعد از مدتی انجمن فیلم آمریکا مجبور شد تا تسلیم خواسته های این سینماها شود و در نهایت هم مجبور شد تا قوانین خودش را به طور کلی تغییر دهد و بازنگری اساسی در رابطه با قوانینش انجام داد.


16) یکی از فیلم های تاریخی که کیم نواک در آن به ایفای نقش پرداخته بود منجر به این شد که خانواده فرد مورد نظر از شرکت کلمبیا پیکچرز شکایت کنند

بعد از موفیت فیلم "مردی با اسلحه طلایی"، از کیم نواک دعوت شد تا در یک فیلم دیگر بازی کند که مضمون آن درباره زندگی شخصی "جین ایگلز"، یک هنرپیشه قدیمی هالیوود بود و فیلم تصمیم داشت تا داستان غم انگیز این هنرپیشه قدیمی را بیان کند. متاسفانه داستان این فیلم به گونه ای بود که خانواده حقیقی خانم ایگلز از شرکت کلمبیا پیکچرز شکایت قانونی کردند!


17) کیم نواک در طول عمرش تحسین عده زیادی از جمله نیکول کیدمن را برانگیخته است

با اینکه کیم نواک دیگر فیلم بازی نمی کند، ولی هنوز هم فعالیت های هنری انجام می دهد و به این شیوه هنوز هم توجه و تحسین مردم زیادی را به خودش جلب می کند. این روزها او نقاشی می کند و یک گالری از تابلوهای نقاشیش دارد که همواره بازدیدکنندگان زیادی دارد. او در کار نقاشی بسیار استادانه عمل می کند. بسیاری از هنرپیشه ها و همکاران کیم نواک هم تحت تاثیر خصوصیات تحسین برانگیز او قرار گرفته اند و همیشه او را ستایش می کنند. به عنوان مثال نیکول کیدمن روزی نامه ای که او نوشت و در این نامه نوشته که "شما یک الگوی تکرارنشدنی در سینما برای ما هستید و همیشه سعی کردید تا هر جایی که قلبتان شما را به آن جا هدایت می کند شما هم همان جا بروید و این خیلی افتخار آمیز است!"


18) او همیشه اقدامات خیرخواهانه ای هم انجام می داده است

یکی از خصوصیات بازر کیم نواک انجام دادن اقدامات خیرخواهانه و تخصیص بودجه هایی برای این کارها است. کیم نواک در طول فعالیت های هنریش همیشه کارهای خیرخواهانه ای انجام می داد. از جمله اینکه بخشی از درآمد فیلم هایش را به مدرسه ها و مراکز آموزشی اهدا می کرد. او همچنین به مدرسه هایی در سانتا مونیکا پول هدیه می کرد. به افتخار کیم نواک، نام یکی از این مدرسه ها "نواک" شده است.


19) در سال 1965 کیم نواک با ریچارد جانسون ازدواج کرد ولی این ازدواج کمتر از دو سال به طول انجامید

بعد از طلاق، کیم نواک و ریچارد جانسون تا پایان عمر جانسون با هم دوستان صمیمی ماندند.


20) فیلم "سرگیجه" فیلم مورد علاقه کیم نواک نبود

با اینکه فیلم "سرگیجه" تبدیل به یکی از بهترین و دوست داشتنی ترین فیلم های دنیای سینمای کلاسیک آمریکا شد و با اینکه این فیلم را می توان یکی از معروف ترین فیلم هایی که کیم نواک در آن بازی کرده است دانست؛ ولی کیم نواک فکر می کرد که در این فیلم عملکرد خوبی نداشته است. او حتی این فیلم را فیلم مورد علاقه خودش نمی دانست. در عوض او فکر می کند که فیلم "نیمه شب" فیلم مورد علاقه اش است و بر این باور است که بهترین عملکرد خودش را در این فیلم ارایه کرده است.