سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان سینما

21. گروچو مارکس در آسانسو با گرتا گاربو ملاقات کرد!

?

گروچو مارکس در یکی از مصاحبه هایی که با "دیک کاوت" مجری برنامه تلویزیونی "شوی دیک کاوت" داشت تعریف کرد که یک روز در آسانسور زنی که یک کلاه با اندازه بسیار بزگر بر سر گذاشته بود به او نزدیک شده بود و خواست از او امضا بگیرد. گروچو مارکس که از بزرگ بودن کلاه این زن ناراحت شده بود کلاه او را برداشت و این کلاه را به شکل عمودی بر روی سر او گذاشت تا تمام صورتش را بپوشاند. وقتی این زن از کار گروچو مارکس عصبانی شد، خودش را معرفی کرد و به او گفت که من "گرتا گاربو" هستم!

22. گروچو مارکس عاشق کیک پنیری بود!

?

گروچو مارکس شیفته این بود که به عنوان دسر بعد از غذایش کیک پنیری بخورد! البته او این کیک های پنیری را از یک رستوران مخصوصی که نزدیک به محل زندگیش بود سفارش داد. در سال 1972 او با یکی از منتقدان سینما به نام اج رابرت ملاقات کرد و بعد از این که نهار را با هم خوردند از رستوران مورد نظر دو کیک پنیری سفارش داد و به راجر گفت که دیوانه این است که به عنوان دسر بعد از غذا کیک پنیری بخورد!

23. گروچو مارکس را در رده بزرگترین کمدین های دنیا (مانند چارلی چاپلین) قرار می دهند!

?

گروچو مارکس را به عنوان یکی از بزرگترین کمدین هایی که قرن بیستم به خودش دیده است قرار می دهند. او در کنار چارلی چاپلین و چند تن دیگر به عنوان اسطوره های تکرارنشدنی تاریخ کمدی دنیا معرفی شده اند. البته با این که گروچو مارکس نسبت به چارلی چاپلین کاملا متفاوت بود و شیوه کارش با او کاملا فرق داشت ولی با این حال او را می توان در زمره هنرمندانی از قبیل چارلی چاپلین قرار داد.

24. گروچو مارکس با موسیقی دان معروف "آلیس کوپر" رابطه دوستی صمیمی داشت!

?

گروچو مارکس با افراد مختلفی که در زمینه های گوناگون هنری فعالیت می کردند دوست بود. مخصوصا او با افرادی که در زمینه موسیقی فعالیت داشتند دوستی مخصوصی داشت. از جمله موسیقی دانانی که گروچو با او خیلی دوست شده بود؛ آلیس کوپر بود. این دو نفر معمولا بعد از این که آلیس کوپر در کلوپ های شبانه برنامه اجرا می کرد ملاقات می کردند و ساعت هایی را با هم می گذراندند و حتی کوپر یک نقاشی بزرگ از گروچو را بر روی جلد یکی از آلبوم های موسیقیش گذاشت.

25. گروچو مارکس دوبار تقاضای فدریکو فلینی کارگردان بزرگ ایتالیایی برای همکاری را رد کرد!

?

اکثر هنرپیشه ها منتظر فرصتی برای این هستند که کارگردانی بزرگ به آنها پیشنهادی بکند و آنها بتوانند در فیلمی که این کارگردان ساخته است بازی کنند تا بتوانند معروف شوند. اما ظاهرا این موضوع برای گروچو مارکس اینگونه نبوده است! فدریکو فلینی کارگردان بزرگ ایتالیایی یکی از طرفداران پر و پا قرص گروچو مارکس و برادرانش بود و دو بار به او پیشنهاد داد تا در فیلم هایش با او همبازی شود. اما گروچو مارکس هر دو بار تقاضای این کارگردان را رد کرد!

26. گروچو مارکس هرگز برای یک جایزه بزرگ فیلم حتی نامزد هم نشد!

?

در طول سال های فعالیت هنری گروچو مارکس، او هرگز حتی نامزد دریافت جایزه بزرگی برای فیلم هایی که بازی کرده بود نشد. او هرگز نه موفق به نامزدی دریافت جایزه گلدن گلوب شد و نه نامزدی اسکار را بدست آورد و نه برای جایزه دیگری مانند کن و غیره نامزد شد. البته در سال 1974 برای فعالیت هایی که در زمینه سینما انجام داده بود به او یک اسکار افتخاری دادند. زمانی که این جایزه را دریافت کرد در حقیقت آخرین باری بود که او در مناظر عمومی در تلویزیون ظاهر شد.

27. "سام وودز" کارگردان فیلم "شبی در اپرا"ی گروچو مارکس از جوک های پشت صحنه او شدیدا ناراحت بود!

?

وقتی که گروچو مارکس به همراه برادران خودش در حال فیلم برداری فیلم "شبی در اپرا" بودند؛ گروچو مارکس مدام درباره پروسه ساخت فیلم شوخی می کرد و جوک های مختلفی تعریف می کرد. این جوک ها کم کم کارگردان را عصبانی کرد و باعث شد تا بین آنها درگیری هایی ایجاد شود. البته خوشبختانه در مجموع روند کار به خوبی پیش رفت و فیلم با موفقیت همراه شد.

28. گروچو مارکس در زندگی خودش کتاب های زیادی نوشت!

?

با این که حرفه اصلی گروچو مارکس در حقیقت کمدین بودن بود ولی او در طول زندگیش کتابهای زیادی نوشت. او به ادبیات نیز علاقه زیادی داشت و همیشه سعی می کرد تا در اوقات بیکاریش کتاب بخواند. او در طول زندگیش در مجموع 8 کتاب نوشت و حتی یکی از کتاب هایش بوسیله کتابخانه کنگره برای بخش فرهنگی انتخاب شد! او بعدها از این موضوع به عنوان یکی از بهترین اتفاقاتی که در طول زندگی برایش افتاده است نام برد!

29. گروچو مارکس "نمی خواست عضو کلوپی باشد که او را به عضویت پذیرفته است!"

?

گروچو مارکس شدیدا به ادبیات علاقه داشت و همیشه دوست داشت تا عضو گروه هایی شود که متشکل از نویسندگان و افرادی بودند که کارشان مرتبط با ادبیات است. یک بار او را به کلوپی که متشکل از جمعی از نویسندگان و روشنفکران ادبی بود در بورلی هیلز دعوت کردند. او انتظار داشت که اعضای این گروه مدام درباره فرهنگ وهنر و ادبیات با هم حرف بزنند اما متوجه شد که به جای آن این اعضا بیشتر دوست داشتن را وقتشان را به نوشیدن نوشیدنی های مختلف و بازی با کارت و کارهایی از این قبیل بگذرانند. او که از این شیوه وقت گذرانی آنها در این کلوپ ناراحت شده بود یکی از جمله های معروفش را گفت: "نمی خواهم عضو کلوپی شوم که مرا به عضویت می پذیرد!" این جمله بعدها به عنوان یکی از معروف ترین جمله های او درآمد!

30. در سال 1943 او یک نامه طنزآلود به سربازان جنگ جهانی نوشت!

?

در سال 1943 از گروچو مارکس خواسته شد تا به سربازان آمریکایی که در دوران جنگ جهانی دوم در حال جنگ بودند نامه ای بنویسد. او نیز قبول کرد و نامه ای با مضمونی بسیار طنزآلود به آنها نوشت که بعدها کمدین های بسیاری از جوک ها و عبارت های خنده دار این نامه استفاده کردند!

31. گروچو مارکس بدون این که به مضراتی که سیگار کشیدن برای سلامتی دارد توجهی داشته باشد، هم در تمام نمایش هایش و هم در زندگی خصوصیش سیگار می کشید!

?

گروچو مارکس در تمام عمرش هم در زندگی خصوصی و هم در نمایش هایش سیگار می کشید. او اصلا به مضراتی که سیگار کشیدن برای سلامتی دارد توجهی نمی کرد و حتی می گفت که سیگار یکی از ابزارهایی است که یک کمدین موفق باید همیشه به همراه داشته باشد!

32. گروچو مارکس یک بار بر روی مکانی که هیتلر در آن جا خودکشی کرده بود رقصید!

?

در سال 1964، گروچو مارکس به همراه جمعی از دوستانش به آلمان شرقی رفتند تا از روستای کوچکی که مادر گروچو در آن به دنیا آمده بود بازدید کنند. وقتی که به آن جا رسیدند متوجه شدند که در زمان جنگ جهانی دوم ارتش نازی به آن جا حمله کرده است و قبرستانی را که در آن جا وجود داشته خراب کرده است! گروچو مارکس که این این موضوع خیلی ناراحت شد به همراه دوستانش به برلین و به مکانی که هیتلر در آن جا خودکشی کرده بود رفت و از آن ساختمان بالا کشید و شروع به رقصیدن بر روی آن مکان کرد. او در حقیقت داشت بر روی قبر هیتلر می رقصید! یکی از دوستان او که در آن زمان شاهد ماجرا بود صحنه را این گونه توصیف کرد: "هیچ کس برای رقصیدن او دست نمی زد! نمی خندید!"

33. گروچو مارکس از میان برادرانش بیشتر به "میلتون مارکس" نزدیک بود!

?

گروچو مارکس از میان برادرانی که داشت بیشتر به میلتون مارکس نزدیک بود. نام هنری میلتون مارکس در حقیقت "گامو مارکس" بود. گامو و گروچو در تمام مدت زندگیشان دوستان خوبی بودند و هنگامی که گامو در ماه آوریل سال 1977 درگذشت، خانواده او دوست نداشتند خبر مرگش را به گروچو (که در آن زمان بیمار و ضعیف بود) بگویند. گروچو هم چند ماه بعد از این ماجرا مرد در حالی که هرگز نمی دانست که برادرش چند ماه قبل از خودش مرده است!

34. گروچو مارکس دوست نداشت تا چهره منفی از او به عنوان یک پدر خانواده معرفی شود!

پسر گروچو مارکس یعنی آرتور مارکس درباره پدرش و زندگی خصوصی آنها دو کتاب نوشت که در هیچ کدام از آنها شخصیت گروچو مارکس در خانواده شخصیت خوبی معرفی نشده بود. او اولین کتابش را زمانی نوشت که گروچو هنوز زنده بود و با این که شخصیتی که از گروچو در این کتاب معرفی شده بود به اندازه شخصیتی که در کتاب دوم آرتور مارکس (که بعد از مرگ گروچو مارکس نوشته شد) نوشته شده بود منفی نبود ولی گروچو مارکس پسرش و ناشران را تهدید کرد که در صورتی که بخش هایی که مرتبط با شخصیت او است را تغییر ندهند، آنها را مورد پیگرد قانونی قرار می دهد! آنها نیز مجبور شدند کتاب را تغییر دهند. ولی در کتاب دوم شخصیت گروچو مارکس خیلی منفی تر از کتاب اول معرفی شد.

35) گروچو مارکس با این که یک کمدین بسیار موفق بود ولی پدر موفقی نبود!

با این که به عنوان یک کمدین آوازه او تمام جهان را پر کرده بود ولی به عنوان یک پدر نتوانست موفق عمل کند. پسر او آرتور مارکس درباره پدرش می گفت او هرگز نمی خواست که از نظر احساسی به فرزندانش نزدیک شود و همیشه دوست داشت فاصله اش را با آنها حفظ کند. فرزندان او فکر می کردند که این شیوه برخوردی که او با آنها داشت به دلیل گذشته خودش گروچو و مشکلاتی که در کودکیش داشت بود.

36. گروچو مارکس تا لحظات آخر عمر شوخ طبعی خودش را حفظ کرد!

?

گروچو مارکس فردی بسیار شوخ طبع بود و این شوخ طبعی را تا آخرین لحظات عمرش حفظ کرد. افرادی که او را می شناختند می گفتند که او حتی وقتی که به دلیل بیماری بسیار ضعیف شده بود باز هم دوست داشت تا با آنها شوخی کند و روحیه طنز خودش را حفظ کند. یکی از دوستان نزدیک گروچو به نام "جورج فمنان" گروچو را در زمانی که در آخرین روزهای زندگیش در بیمارستان بستری شده بود ملاقات کرد. او به گروچو کمک کرد تا از روی ویلچیرش بلند شود و بر روی تختش بخوابد. وقتی که او را بر روی تختش خواباند، گروچو در حالی که دراز کشیده بود از او خواست را سرش را جلو بیاورد. سپس به آرامی در گوش او زمزه کرد: "فنمان، تو هیچ وقت در رقصیدن مهارت نداشتی!!!"

37. گروچو مارکس به دلیل ذات الریه درگذشت!

?

در تاریخ 22 ژوئن سال 1977 گروچو مارکس به دلیل عوارض ناشی از بیماری ذات الریه در بیمارستان بستری شد. متاسفانه پزشکان تشخیص دادند که این بیماری بسیار کشنده است بنابراین نمی توانستند کار زیادی برای او بکنند. گروچو مارکس دو ماه بعد در سن 86 سالگی در این بیمارستان درگذشت.

38. گروچو مارکس تنها سه روز بعد از الویس پریسلی درگذشت و همین باعث شد که توجه رسانه ای کمتری به مرگ او شود!

?

با وجود این که گروچو مارکس یکی از بزرگترین هنرمندان و کمدین های زمان خودش بود و با وجود این که تاثیرات زیادی بر روی صنعت فیلم و سینما و به خصوص بر روی دنیا کمدی و کمدین های دیگر گذاشت ولی متاسفانه مرگ او به اندازه ای که باید و شاید تحت پوشش رسانه ای قرار نگرفت. دلیل عمده آن هم این بود که او تنها سه روز بعد از الویس پریسلی درگذشت! بنابراین در آن زمان اکثر توجه ها به مرگ الویس پریسلی بود و بیشتر به او توجه می کردند.

39. گروچو مارکس دوست داشت تا روی سنگ قبرش بنویسند: "متاسفم، نمی توانم بلند شوم!"

?

گروچو مارکس را در قبرستان ادن مموریال پارک (Eden Memorial Park) در شهر لوس آنجلس به خاک سپردند. بر روی سنگ قبر او هیچ چیزی نوشته نشده است. ولی خود گروچو مارکس قبل از این که از دنیا برود درباره این که دوست دارد بر روی سنگ قبرش چه بنویسند پیشنهادی داده بود: "متاسفم! نمی توانم بلند شوم!"

?