سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان سینما

 

12) او به بیماری لک و پیس مبتلا شده بود 

مایکل جکسون یک فرد سیاه پوست بود. ولی هنگامی که در دنیای موسیقی به شهرت رسید؛ رنگ پوست او به اندازه زمانی که کودک بود سیاه نبود! در حقیقت رنگ پوست او نسبت به آن زمان روشن تر و روشن تر شد! این موضوع باعث شد تا شایعات زیادی در رابطه با رنگ پوست او بوجود بیاید. این شایعات مخصوصا در سال 1985 شدت بسیاری گرفتند. افراد بسیاری بودند که بر این اعتقاد بودند که مایکل جسکون سعی می کند تا با استفاده از جراحی های مختلف و روش های دیگر، رنگ پوست خودش را سفیدتر کند. او در آن زمان نسبت به این شایعات هیچ واکنشی نشان نداد و این شایعات را رد نکرد. تا زمانی که در سال 1993، در یکی از برنامه های تلویزیونی که با اپرا وینفری مصاحبه می کرد، گفت که به یک بیماری مبتلا شده است. بنابراین معلوم شد که او نمی خواست پوست خودش را سفید کند بلکه در حقیقت دچار یک بیماری به نام بیماری لک و پیس بود که منجر می شد که رنگ پوست تغییر کند (البته این بیماری در آن زمان هنوز کشف نشده بود!)


13) پوست مایکل جکسون به دلیل بیماری، نسبت به آفتاب حساس بود! 

علاوه بر بیماری لک و پیس که باعث می شد تا رنگ پوست او تغییر کند، او یک بیماری دیگر هم به نام بیماری "لوپوس منتشر" نیز داشت. بیماری دوم بر روی چهره مایکل جکسون اثر می گذاشت و باعث می شد تا پوست او در مقابل نور مستقیم خورشید شدیدا حساس شود. بنابراین در صورتی که او به صورت مستقیم در مقابل نور خورشید قرار می گرفت، این بیماری می توانست منجر به ایجاد سرطان پوست در او شود. از این رو همیشه وقتی که در زیر نور خورشید قرار می گرفت؛ از ماسک و چتر استفاده می کرد. همچنین او برای اینکه چهره اش ظاهر زشتی نداشته باشد و برای اینکه بتواند بیماری که دارد را از دیگران پنهان کند، از لوازم آرایشی گوناگونی استفاده می کرد که بکار بردن این لوازم آرایشی باعث می شد تا چهره او حالتی زنانه داشته باشد.


14) بعد از معروفیت او دوباره به آغوش خانواده اش بازگشت که البته این وضعیت دوام چندانی نداشت!

زمانی که مایکل جکسون توانسته بود تا خودش به تنهایی برای خودش خواننده معروفی شود؛ دوباره به آغوش خانواده اش بازگشت. او در آن زمان احساس می کرد که هنوز هم یک "جکسون" است بنابراین در سال 1984 دوباره به سراغ گروه برادرانش رفت و با آنها به سفرهای مختلفی می رفت. او همچنین دوباره به سراغ پدر و مادرش رفت و زمان هایی را با آنها می گذراند. البته در این زمان دیگر پدر مایکل جکسون مانند گذشته مدیر برنامه های گروه فرزندانش نبود ولی با این وجود او به عنوان تهیه کننده در تیم آماده سازی کنسرت های مختلف کار می کرد و از این راه امرار معاش می کرد. مایکل در این دوران سعی می کرد تا از نظر مالی به خانواده اش (که اکنون احساس می کردند که وضعیت مالی درستی ندارند) کمک کند و تا جایی که می توانست از آنها حمایت می کرد. او در عین حال به فکر این بود که به خانواده هایی که در وضعیت مالی خوبی قرار ندارند کمک کند تا وضعیت بهتری داشته باشند. اولین جرقه برای انجام این کار زمانی در ذهن مایکل آغاز شد که در میان نامه هایی که از هوادارانش دریافت می کرد؛ یک نامه ای دریافت کرد که مربوط به یک کودک 11 ساله بود که برای اینکه به کنسرت های او بیاید پول کافی نداشت و برای اینکه بتواند پول کنسرت های او را بدهد مجبور بود تا چندین ماه در مشاغل سخت کار کند. مایکل احساس می کرد که باید برای این افراد کاری بکند بنابراین سعی کرد بخش زیادی از درآمدش را برای کمک کردن به افراد نیازمند صرف کند.

با اینکه وقتی که مایکل جکسون تبدیل به ستاره ای بی بدیل در دنیای موسیقی شد تصمیم گرفت تا دوباره با برادرانش رابطه دوستانه ای برقرار کند؛ ولی بعد از یک مدت کوتاه، دوباره میان آنها اختلافاتی ایجاد شد. اختلافاتی که منجر به این شد که میان آنها فاصله بیفتد. این اختلافات تا جایی بالا گرفت که مایکل جکسون به صورت جداگانه به آخرین سفرهایی که با هم رفتند می رفت (او با هواپیمای شخصی خودش می رفت و آنها هم به صورت جداگانه می رفتند!) این در صورتی است که در اولین سفرهایی که بعد از معروف شدن مایکل با هم داشتند؛ آنها همگی با هلیکوپتر مایکل می رفتند. البته این اختلافات به اینجا ختم نشد. مدتی بعد آنها بر سر موضوع هزینه های بلیط کنسرت هایشان هم با هم اختلاف پیدا کردند. به این شکل که مایکل اصرار داشت که این هزینه ها را کاهش دهد ولی برادران او می خواستند تا هزینه های بلیط ها خیلی بالا باشد. نهایتا این اختلافات تا جایی بالا گرفت که در یکی از این سفرها، مایکل به صورت آشکار اعلام کرد که این بار دیگر آخرین باری است که او با برادرانش کنسرت اجرا می کند!


15) او برای اینکه تمام مردم بتوانند به کنسرت های او بیایند قیمت بلیط هایش را پایین می آورد

در ادامه فعالیت های خیرخواهانه ای که انجام می داد؛ یکی دیگر از کارهایی که برای هوادارانش انجام می داد این بود که قیمت بلیط های کنسرت های خودش را به میزان قابل ملاحظه ای پایین آورد. او در مصاحبه های خودش بیان کرد که این کار را برای کودکانی انجام می دهد که نمی توانند هزینه های رفتن به کنسرت او را تامین کنند. او می خواست اطمینان کند که این کودکان می توانند با خیال راحت و بدون هیچ مشکل مالی به کنسرت های او بیایند.


16) مایکل یکی از بهترین دوستانش را در سال 1985 پیدا کرد!

مایکل جکسون به حیوانات علاقه زیادی داشت و سعی می کرد تا از آنها حمایت کند. در سال 1985، مایکل جکسون یک میمون را از یک مرکز پزشکی که بر روی بیماری سرطان تحقیق می کرد آزاد کرد. این نام این میمون را "بابلز" گذاشت و تصمیم گرفت تا از آن نگهداری کند! او از این میمون نگه داری می کرد. او در تمام مکان های عمومی و در اجراهایی که می کرد همواره این میمون را با خودش می برد. او حتی در برخی از تورهایش هم این میمون را با خودش می برد. او سعی می کرد تا لباس هایی شبیه به لباس های خودش را بر تن این میمون بپوشاند!

این میمون دقیقا مانند یک نوزاد همواره به مایکل جکسون چسبیده بود و همیشه او را همراهی می کرد. او حتی در هنگام غذا خوردن هم کنار مایکل جکسون بود و او را در رختخواب مخصوص بچه ها می خواباندند. همچنین مایکل جکسون به او یاد داده بود که چگونه برقصد!

بعد از مدتی این میمون بزرگ شد و تبدیل به یک میمون بالغ شد و مایکل از ترس اینکه این میمون به فرزندانش آسیب برساند آن را به یک مرکز مراقبت از حیوانات تحویل داد.


17) او یک بار دچار سوختگی شده است!

در سال 1984، هنگامی که مایکل جکسون مشغول ضبط کردن یک آگهی تبلیغاتی بود، تصادفا دچار یک آتش سوزی شد. داستان از این قرار بود که در سر صحنه فیلمبرداری این تبلیغ، قرار بود که یک انفجار رخ دهد (که مرتبط با تبلیغ مورد نظر بود) که این انفجار زودتر از زمان مورد نظر رخ داد (به دلیل اینکه به خوبی برنامه ریزی نشده بود) و در نتیجه این موضوع باعث شد تا بخشی از موهای مایکل جکسون بسوزد. برای مدت چند ثانیه، او از این ماجرا بی اطلاع بود و داشت به رقصیدن ادامه می داد در حالی که اطرافیان او به سرعت از این ماجرا باخبر شدند و سریعا شروع به خاموش کردن این آتش کردند. ولی متاسفانه بخشی از سر مایکل دچار سوختگی شده بود بنابراین موهای مربوط به این بخش های او از بین رفتند. برای این بعد از این ماجرا او مجبور بود تا از کلاه گیس مخصوصی استفاده کند که این کلاه گیس با موهای خودش اتصال پیدا می کرد.


18) مایکل جکسون برای رقصیدن کفش های مخصوصی داشت!

مایکل جکسون بهترین و مشهورترین خواننده و رقصنده زمان خودش بود. او در دوران حیات خود به شهرتی باورنکردنی رسید که باعث شد که رکورد بسیاری از خوانندگان قبلی را هم که در دوران قبل از او شهرت داشتند بشکند. یکی از کارهایی که او به هنگام حرکات رقصش انجام می داد این بود که می توانست با زاویه 45 درجه بایستد! این کار کاری است که انسان نمی تواند آن را انجام دهد. حقیقت این بود که کفشی که مایکل جکسون به هنگام رقصیدن به پا می کرد به او چنین توانایی را می داد. این کفش دارای پاپوشی بود که در قسمت پاشنه آن شکافی وجود داشت که چنگک هایی در این شماف تعبیه شده بودند که هنگامی که مایکل جکسون بر روی زمین می ایستاد این چنگک ها به کف صحنه قلاب می شدند و باعث می شدند تا او بتواند در زاویه 45 درجه هم بایستد و تعادل خودش را حفظ کند.

البته نباید این نکته را هم نادیده گرفت که توانایی هایی که مایکل جکسون در رقصیدن داشت توانایی هایی بی بدیل بودند و بدن او دارای انعطاف خارق العاده ای بود.


19) به او لقب "واکو-جکو" داده بودند که او از این لقب متنفر بود!

وقتی او تبدیل به یک ستاره بسیار موفق و مشهور در صحنه موسیقی شد؛ تمام مجلات معروف آن زمان پر شد از عکس ها و خبرهایی درباره او. معروفیت او به اندازه ای زیاد شده بود که کوچکترین خبری که در رابطه با او منتشر می شد باعث می شد که تعداد زیای از مردم و هواداران را به هیجان آورد. البته این خبرساز بودن باعث شد که برخی از رسانه ها از الفاظ توهین آمیزی برای او استفاده کنند. از جمله اینکه برخی از رسانه ها به او لقب واکو-جاکو داده بودند. این موضوع او را خیلی ناراحت می کرد و او از این لقب جدیدی که رسانه ها او را با این نام می شناختند بیزار و متنفر بود. همچنین پیرامون زندگی خصوصی او و کارهایی که در زندگی خصوصیش انجام می داد نیز شایعات بسیار زیادی وجود داشت که اکثر این شایعات کاملا بی اساس بودند و خود مایکل جکسون از اینکه این شایعات را در رابطه با او می گفتند ناراحت بود. او در عین حال که از شهرت راضی بود و دوست داشت که حتی نسبت به گذشته مشهورتر هم بشود؛ ولی دوست داشت تا زندگی خصوصی خوبی هم داشته باشد. در حقیقت او همواره نسبت به زندگی خصوصی خودش متعصب بود و دوست داشت تا زندگی خصوصیش به گونه ای باشد که دیگران از آن اطلاعی نداشته باشند. به بیان دیگر او دوست داشت تا در عین حال که دارای شهرت است و یک چهره مشهور دارد که تمام دنیا آن را می شناسند؛ یک زندگی خصوصی خوب هم داشته باشد که بتواند به آرامی در کنار خانواده اش روزگارش را سپری کند.


20) دو ماه بعد از مرگ مایکل جکسون که ظاهرا به دلیل ایست قلبی بود؛ پلیس اعلام کرد که علت مرگ او قتل بوده است!

مایکل جکسون در سال 2009 در 50 ساگلی در لوس آنجلس درگذشت. ظاهرا دلیل مرگ او سکته قلبی بوده است ولی حدودا 2 ماه بعد از مرگ، پلیس شهر لوس آنجلس علت مرگ او را "قتل" ارایه کردند!

داستان از این قرار بود که مایکل قرار بود بعد از مدت ها کناره گیری از کار دوباره برای خودش یک تور جدیدی را آغاز کند. او قرار بود تا یک مجموعه جدید از کنسرت ها را اجرا کند که نام آن را "بزرگترین بازگشت دنیا" گذاشته بود. تعداد زیادی از بلیط ها هم قبل از اینکه کنسرت ها را شروع کند فروخته شده بود (تعداد این بلیط ها چیزی حدود 1 میلیون بلیط بود!)

وقتی که اعلام شد که مایکل جکسون مرده است؛ تمام دنیا دچار بهت شد. طرفداران مایکل در سراسر دنیا به شکل بی سابقه ای به سوگواری پرداختند و این موضوع باعث شد که در اینترنت اکثر کشورهای جهان اختلال ایجاد شود. روز بعد از مرگ مایکل جکسون، در کنگره آمریکا به احترام او 1 دقیقه سکوت (به صورت ایستاده) برقرار شد و خبر مرگ او تا مدت های طولانی بعد تبدیل به مهم ترین خبر در بسیاری از رسانه های دنیا شد. هجوم کاربران به اینترنت به حدی بود که برخی از وب سایت ها مانند وب سایت گوگل و یا وب سایت های دیگر مطرح در این زمینه به دلیل اینکه تعداد زیادی از کاربران به یک باره به این وب سایت ها هجوم آورده بودند دچار اختلال شدند و از دسترس خارج شدند!

پلیس اعلام کرد که علت اصلی مرگ مایکل جکسون مسمومیت به دلیل وجود چندین داروی بیهوش کننده قوی در بدن او به همراه چندین داروی خواب آور بوده است که ترکیب این داروها با هم باعث شده است که او دچار سکته شود. در نهایت تحقیقات به این نتیجه رسید که پزشک مایکل جکسون متهم به قتل غیرعمدی او با خوراندن داروی پروپروفل شد که البته این دارویی است که باید حتما تزریق شود و در صورت خورده شدن باید سریعا دفع شود.